عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ..
امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ!
و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!
و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست
و غمــت سـهم ِ مــن!
هیچکس به کار خوبم نمینماید نظر ،
هزار دیده به دنبال یک اشتباه من است
یکی بود یکی نبود.
یه روز زمین عاشق خورشید شده بود.
بهش گفت دورت بگردم. تا ابد تو رودر باسی موند!
ادعا نمی کنم،
همواره به یاد کسانی هستم که دوستشان دارم
ولی می توانم ادعا کنم که لحظاتی که به یادشان نیستم نیزدوستشان دارم
هرگز برای عاشق شدن،
به دنبال باران و بهار و بابونه نباش.
گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای می رسی
که ماه را بر لبانت می نشاند
عقربو های ساعت نشان میدهی شب ازنیمو گذشتو ومن باوجودانبوی بازم خواب بو چشمم نمي آید بو آسمان مي نگرم ازپشت شیشو های قدي ستاره مي غلتدبر دامن من مي گشایم دفترشعرم را مي نویسم برسینو هی سپیدش از لذت آشنا شدنها از تب جدایي ها آیو های تنهایي را تدام روز را بو تو اندیشیدم تدام امروز را دلم برایت تنگ است خیلي هم تنگ
كاش دلت گمراه مي شدبو نگاىي ازمن درپهنو ي قلبت راه نمي یافته هیچكسي جزمن دلم عطرگیسوي تورا مي خواهد اجاق گرم آغوش تورا مي خواىد آه ستاره ىا ستاره ها دلم برایش تنگ است خیلي هم تنگ من دلداده ي اویم نبرده امش ازیاد آه نفرین براین روزوروزگار باد من اورا نمي بینم شاید وعده ي دیدار ما فقط درخواب است مي خواهم بخوابم افسوس خواب بو چشمم نمي آید
کاش صدای آشنایی بود همچون بال شاپرک یا . . .
کاش آغوشی بود کاش خاموشی نبود کاش هیچ کبوتری بی لانو نبود هنوز نشستو است در خاطرم آن خاطره ها گرچو سخت است اما آرزوها گم شده اند همچون رویاهای کودکانو جای حسرت باقی ست همچون ردپای غروب بر دل دریا انگارهمین دیروز بود بال کبوتر بچو ای را می بستم
انگار همین دیشب بود آسمان با من حرف می زد کاش خانو ای پیدامی شد،د ور از غبار اندوه و ابدی بود تا شامگاهی کو سحر فریاد می زد کاش تاریکی هم مرده بود
توي معبد چشات هرکي در زد ، باز نکن !
چون اونجا فقط زيارتگاه منه !
ü وفا را از ماهی بیاموز که وقتی از آب جداست می میرد،
نه از زنبور که وقتی از گلی خسته می شود سراغ گلی دیگر می رود.
ادعا نمی کنم،
همواره به یاد کسانی هستم که دوستشان دارم
ولی می توانم ادعا کنم که لحظاتی که به یادشان نیستم نیزدوستشان دارم
وقتی نیست ازقاصدچشم تودیگرخبری نیست
من دلشوره ی روزیهای نیامده ام رادارم ازاین احساسی کو درماگم شده واهمو دارم من درعطش بو تورسیدنم ولی انگارسالذاست کو راهمان ازین جداشده است وقلب ماهیان خاموش است مایکدیگررا نخواهیم دید هیچ وعده ی دیداری نخواىدبود وقتی نیست اکنون زمان خداحافظی ست گاهی کو فکرگذشتو خستو ام میکند وبو پشت سرنگاه میکنم بو روزى های کو آمدندورفتند بو خودمی گویم حوصلو کن شایدفرداروزدیگری باشد وبازبو فردایی می اندیشم بو فردایی کو چون چهاردیواری درآن مبحوس خواىم شد
وتنهایی کو مرا بو زنجیرخوادکشید تونیزبعدازاین مرامرده فرض کن منکو هیچ گاه خواب آسوده ای نداشتم بعدازاین دربیداری اینم آسوده نخواهی بود چو می گویم؟ وقتی نیست برای ماندن دیرشده است اکنون زمان خداحافظی ست
آه چقدر این شبهای تنهایی سرداست و ظلمت ستارگان خاموش گم می کند ماه را در دل آسمان غمی
روشن می کند مرا درسکوت شب و فکری کو آرام از ذىنم می گریزد باز مرا در برخواىد گرفت
آه کو چو نزدیک اندخنده ىای سایو ىا امشب بر قلبم چگونو خواىدگذشت ؟ خبری نیست از رایهای
دور... چو کسی خواهدآمد در زلالی شب و درتاریکی چو کسی قدم خواهد گذاشت ؟ آه چو شبی ست
دلم قطره ایست در یک دریای بی کران کاش سحر بیدار بود و بانگ بر می داد در تیرگی ی و در جاده
ای کو از آن تنها عبور خواهیم کرد تنهای تنها .
ﻧﻤﻲ ﺧﻮام از ﺁﺳﻤﻮن ﭼﻴﺰي ﺑﺮات ﺑﻴﺎرم ﻋﻜﺴﺘﻮ رو ﻗﻠﻪ ي هﻴﻤﺎﻟﻴﺎ ﺑﺬارم ﻧﻤﻲ ﺧﻮام از ﭘﺸﺖ اﺑﺮ ﻣﺎهﻮ واﺳﺖ ﺑﭽﻴﻨﻢ ﻓﻘﻁ ﺗﻮ ﺧﻮاب و رؤﻳﺎ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻲ در آﻨﺎرم ﻣﻲ ﺧﻮام ﺑﺮات ﺑﻤﻴﺮم ﺷﺎﻳﺪ آﻪ ﺑﺎور آﻨﻲ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺑﺮق ﭼﺸﻤﺎت ﻣﺮﮔﻮ ﺁﺳﻮﻧﺘﺮ آﻨﻲ › ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام ﺗﻮ وﻳﺎم ﺳﻮار اﺑﺮا ﺑﺸﻢ ﺗﻮ ﺁرزوي آﺎﻟﻢ ﺑﺎز ﺑﺎ ﺗﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺸﻢ
ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام آﻪ ﺑﺎ ﺷﻌﺮ ﺣﺮﻓﻤﻮ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺗﻮي ﺧﻴﺎﻟﻢ واﺳﻪ ﺗﻮ ﺷﺐ ﻳﻠﺪا ﺑﺎﺷﻢ ﻣﻲ ﺧﻮام ﺑﺮات ﺑﻤﻴﺮم ﺷﺎﻳﺪ آﻪ ﺑﺎور آﻨﻲ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺑﺮق ﭼﺸﻤﺎت ﻣﺮﮔﻮ ﺁﺳﻮﻧﺘﺮ آﻨﻲ ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام ﻓﻜﺮ آﻨﻲ آﻪ ﻋﺎﺷﻘﻴﻢ ﻳﻪ ﺣﺮﻓﻪ ﻣﺜﻞ ﺑﺮﻓﻪ ، ﻳﻪ آﻢ اﮔﻪ ﻧﺒﺎﺷﻲ ﺁب ﻣﻲ ﺷﻪ دﻟﻢ ﻣﻲ ﺧﻮاد ﺑﺪوﻧﻲ دﻟﻢ ﻣﺚ ﻳﻪ درﻳﺎس ﻋﻤﻴﻖ و ﺧﻴﺱ و ژرﻓﻪ ، ﺑﻪ وﺳﻌﺖ ﻧﮕﺎهﺖ ﻣﻲ ﺧﻮام ﺑﺮات آﻨﻲ ﺑﻤﻴﺮم ﺷﺎﻳﺪ آﻪ ﺑﺎور ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺑﺮق ﭼﺸﻤﺎت ﻣﺮﮔﻮ ﺁﺳﻮﻧﺘﺮ آﻨﻲ ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام ﺑﮕﻢ آﻪ ﭼﺸﺎت ﺧﻮد ﺳﺘﺎرس ﭼﺸﺎت اﮔﻪ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﺳﺘﺎرﻩ ﺑﻲ اﺷﺎرس ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام رو آﺎﻏﺬ ﻓﻘﻁ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ دﻳﺪن روي ﻣﺎهﺖ ﺗﻮﻟﺪ دوﺑﺎرس ﻣﻲ ﺧﻮام ﺑﺮات ﺑﻤﻴﺮم ﺷﺎﻳﺪ آﻪ ﺑﺎور آﻨﻲ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺑﺮق ﭼﺸﻤﺎت ﻣﺮﮔﻮ ﺁﺳﻮﻧﺘﺮ آﻨﻲ ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام ﺑﮕﻢ آﻪ ﺹﺪ ﺑﺎر واﺳﻪ ﺗﻮ ﻣﺮدم ﻗﺪ ﺗﻤﻮم دﻧﻴﺎ ﻋﺎﺷﻖ و دﻟﺴﭙﺮدم ﻣﻲ ﺧﻮام ﺧﻮدت ﺣﺱ آﻨﻲ ﺑﺪون ﻃﻌﻢ ﺣﺮﻓﺖ ﻟﺡﻈﻪ هﺎ رو ﺷﻤﺮدم ، ﭼﻪ ﻗﺪر ﺗﻮ ﻗﺡﻄﻲ ﻧﻮر ﻣﻲ ﺧﻮام ﺑﺮات ﺑﻤﻴﺮم ﺷﺎﻳﺪ آﻪ ﺑﺎور آﻨﻲ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺑﺮق ﭼﺸﻤﺎت ﻣﺮﮔﻮ ﺁﺳﻮﻧﺘﺮ آﻨﻲ ﭘﺎﻳﻴﺰ ، ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام ﺑﻬﺎر ﺷﻪ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ م ﭘﺎﻳﻴﺰ ﻣﻲ ﺷﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮ واﺳﻪ ﺗﻮ اﺷﻚ ﻣﻲ رﻳﺰم ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام ﻋﺎﺷﻘﻴﻢ ﻣﺜﻞ ﺑﻘﻴﻪ ﺑﺎﺷﻪ ، ﻓﻘﻁ ﺑﮕﻢ ﻓﺪات ﺷﻢ ﻓﻘﻁ ﺑﮕﻢ ﻋﺰﻳﺰم ﻣﻲ ﺧﻮام ﺑﺮات ﺑﻤﻴﺮم ﺷﺎﻳﺪ آﻪ ﺑﺎور آﻨﻲ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺑﺮق ﭼﺸﻤﺎت ﻣﺮﮔﻮ ﺁﺳﻮﻧﺘﺮ آﻨﻲ ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎم ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻢ دﻳﻮوﻧﻢ ﺧﻮدم ﻣ ، ﻧﮕﻮ ، ﻣﻦ دوس دارم ﺑﮕﻲ آﻪ ﻲ دوﻧﻢ ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام ﺁﺧﺮ ﻗﺼﻪ ﻣﻮﻧﻮ ﺑﺪوﻧﻲ ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام زﺑﻮﻧﻲ ﺑﮕﻢ ﭘﻴﺸﺖ ﻣﻲ ﻣﻮﻧﻢ ﻣﻲ ﺧﻮام ﺑﺮات ﺑﻤﻴﺮم ﺷﺎﻳﺪ آﻪ ﺑﺎور آﻨﻲ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺑﺮق ﭼﺸﻤﺎت ﻣﺮﮔﻮ ﺁﺳﻮﻧﺘﺮ آﻨﻲ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام از اون ﺑﺎﻻ ﻣﺎهﻮ ﺑﺮات ﺑﺪزدم ﻳﺎ آﻪ ﻧﺸﻮﻧﺖ ﺑﺪم ﻋﺎﺷﻘﻴﻤﻮ ﺑﺎ ﻏﺼﻢ ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام آﻪ دﻧﻴﺎ ﻓﻘﻁ ﺗﻮ رؤﻳﺎ ﺑﺎﺷﻪ از ﮔﻼي ارآﻴﺪﻩ ﻗﺼﺮي ﺑﺮات ﺑﺴﺎزم ﻣﻲ ﺧﻮام ﺑﺮات ﺑﻤﻴﺮم ﺷﺎﻳﺪ آﻪ ﺑﺎور آﻨﻲ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺑﺮق ﭼﺸﻤﺎت ﻣﺮﮔﻮ ﺁﺳﻮﻧﺘﺮ آﻨﻲ ، ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام داﺷﺘﻨﺖ واﺳﻪ ﻣﻦ ﺁﺳﻮن ﺑﺸﻪ اﻳﻨﺠﺎ ﻓﺮاوون ﺑﺸﻪ ، ﻧﻌﻤﺖ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮدن ﺑﮕﻲ آﻪ ﻧﻪ ﻣﺡﺎﻟﻪ ، ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام ﺑﺎ ﺧﻮدت ﺷﺒﻴﻪ ﻣﺠﻨﻮن ﺑﺸﻪ ، ﻣﺮﻳﻢ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﻦ
ﻣﻲ ﺧﻮام ﺑﺮات ﺑﻤﻴﺮم ﺷﺎﻳﺪ آﻪ ﺑﺎور آﻨﻲ ﻣﺮﮔﻮ ﺁﺳﻮﻧﺘﺮ آﻨﻲ ، ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺑﺮق ﭼﺸﻤﺎت ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام ﺑﮕﻢ آﻪ ﺑﺒﺎري ﺑﺎرون ﻣﻴﺎد ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻮ ﭼﺸﻢ ﮔﻼي رز ﺧﻮن ﻣﻴﺎد ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام ﻓﻜﺮ آﻨﻲ ﺣﺮﻓﺎي ﻋﺎﺷﻘﻮﻧﻢ هﻤﻴﻦ ﺟﻮر ﺁﺳﻮن ﻣﻴﺎد ، هﻤﻴﻦ ﺟﻮر ﺁﺳﻮن ﻣﻲ رﻩ ﻣﻲ ﺧﻮام ﺑﺮات ﺑﻤﻴﺮم ﺷﺎﻳﺪ آﻪ ﺑﺎور آﻨﻲ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺑﺮق ﭼﺸﻤﺎت ﻣﺮﮔﻮ ﺁﺳﻮﻧﺘﺮ آﻨﻲ ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام آﻪ آﻮﻩ و ﺑﺸﻜﺎﻓﻤﺶ ﺑﺎ ﺗﻴﺸﻪ ﭘﺮ ﺳﻴﺎوﺷﻮﻧﻮ ﺑﺒﺮﻣﺶ ﺑﺎ رﻳﺸﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام ﺗﻮ ﻧﺎﻣﻪ ﻳﻪ ﻗﻮﻟﻲ دادﻩ ﺑﺎﺷﻢ آﻪ ﻣﻲ ﻣﻮﻧﻢ آﻨﺎرت ﺣﺘﻲ ﭘﺱ از هﻤﻴﺸﻪ ﻣﻲ ﺧﻮام ﺑﺮات ﺑﻤﻴﺮم ﺷﺎﻳﺪ آﻪ ﺑﺎور آﻨﻲ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺑﺮق ﭼﺸﻤﺎت ﻣﺮﮔﻮ ﺁﺳﻮﻧﺘﺮ آﻨﻲ ﻧﻤﻲ ﺧ آﺎرا رو ﺑﺪﺗﺮ آﻨﻪ ، ﻮام اﻳﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ اون ﭼﺸﺎﺗﻮ ﺗﺮ آﻨﻪ ، ﭘﻠﻜﺎﺗﻮ ﺳﻨﮕﻴﻦ آﻨﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام ﺑﺎ ﺣﺮﻓﺎم ﻳﻪ وﻗﺖ دﻟﺖ ﺑﻠﺮزﻩ ﺁﺗﻴﺶ ﺗﺼﻤﻴﻤﻤﻮ رﻧﮓ ﺧﺎآﺴﺘﺮ آﻨﻪ ﻣﻲ ﺧﻮام ﺑﺮات ﺑﻤﻴﺮم ﺷﺎﻳﺪ آﻪ ﺑﺎور آﻨﻲ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺑﺮق ﭼﺸﻤﺎت ﻣﺮﮔﻮ ﺁﺳﻮﻧﺘﺮ آﻨﻲ ﻣﻲ ﺧﻮام ﺑﺮات ﺑﻤﻴﺮم ، ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام ﺑﮕﻲ ﻧﻪ ﺑﺮاي اوﻟﻴﻦ ﺑﺎر اﺟﺎزﻩ ﻧﮕﻴﺮم رهﺎ ﻣﻲ ﺷﻢ ﺑﺎ ﻣﺮدن ، ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام ﻓﻜﺮ آﻨﻲ ﻣﺮگ ﻣﻨﻢ ﻣﻲ ﮔﻪ آﻪ ﺹﻴﺪ ﺗﻮام اﺳﻴﺮم ﻣﻲ ﺧﻮام ﺑﺮات ﺑﻤﻴﺮم ﺷﺎﻳﺪ آﻪ ﺑﺎور آﻨﻲ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺑﺮق ﭼﺸﻤﺎت ﻣﺮﮔﻮ ﺁﺳﻮﻧﺘﺮ آﻨﻲ دﻳﮕﻪ دارم ﻣﻲ ﻣﻴﺮم ﺑﺒﻴﻦ ﭼﺸﺎﻣﻮ ﺑﺴﺘﻢ ﺗﻮ اﻧﺘﻈﺎر ﻧﺸﺴﺘﻢ ، ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﻣﺮدن ﺑﺮات ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام آﻪ ﻗﻠﺒﻲ ﺑﺮاي ﻣﻦ ﺑﺸﻜﻨﻪ ﻣﻦ واﺳﻪ ﺗﻮ ﺷﻜﺴﺘﻢ ، ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام ﺑﺸﻜﻨﻲ ﻣﻲ ﺧﻮام ﺑﺮات ﺑﻤﻴﺮم ﺷﺎﻳﺪ آﻪ ﺑﺎور آﻨﻲ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺑﺮق ﭼﺸﻤﺎت ﻣﺮﮔﻮ ﺁﺳﻮﻧﺘﺮ آﻨﻲ اﻳﻦ ﺣﺮف ﺁﺧﺮﻳﻨﻪ ، ﻣﻦ واﺳﻪ ي ﺗﻮ ﻣﺮدم آﺴﻲ اﻳﻨﻮ ﺑﺒﻴﻨﻪ ، دوس ﻧﺪارم ﺑﻪ ﺟﺰ ﺗﻮ اﻳﻦ ﺟﺎهﺎ ﺟﺎي ﺗﻮ ﻧﻴﺴﺖ ، ﺗﻮ ﺗﻮي ﺁﺳﻤﻮن ﺑﺎش ﺗﻮ ﻗﻠ اﻳﻨﺠﺎ زﻳﺮ زﻣﻴﻨﻪ ، ﺐ ﺁﺳﻤﻮﻧﻲ ﻣﻲ ﺧﻮام ﺑﺮات ﺑﻤﻴﺮم ﺷﺎﻳﺪ آﻪ ﺑﺎور آﻨﻲ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺑﺮق ﭼﺸﻤﺎت ﻣﺮﮔﻮ ﺁﺳﻮﻧﺘﺮ آﻨﻲ ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮام ﮔﻞ ﺑﺮام ﺑﻴﺎرﻳﻲ ﭘﺮﭘﺮ آﻨﻲ اﻳﻦ ﺷﻌﺮ ﺁﺧﺮﻳﻤﻮ ﻳﻪ وﻗﺖ از ﺑﺮ آﻨﻲ ﺑﻘﻴﻪ روزاي ﻃﻼﻳﻲ ﻋﻤﺮ ﺗﻮ ﻳﻪ وﻗﺖ ﺧﺪا ﻧﻜﺮدﻩ ﺑﺎ ﺳﺮزﻧﺶ ﺳﺮ آﻨﻲ ﻣﻲ ﺧﻮام ﺑﺮات ﺑﻤﻴﺮم ﺷﺎﻳﺪ آﻪ آﻨﻲ ﺑﺎور ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺑﺮق ﭼﺸﻤﺎت ﻣﺮﮔﻮ ﺁﺳﻮﻧﺘﺮببینی
g
، ﺣﺴﺮت داﺷﺘﻦ ﺗﻮ ﻋﻴﻨﻚ ﻣﻲ زﻧﻪ ، ﭘﻴﺮ ﺷﺪﻩ ، ﺹﻮرﺗﻢ ﺳﺮخ ﺷﺪﻩ ﺑﻮد اﻣﺎ ﺣﺎﻻ آﺒﻮد ﺷﺪﻩ ﺟﺪاﻳ ﻲ ﻳﻪ ﻋﻤﺮ دارﻩ ﺗﻮي اون ﭼﻚ ﻣﻲ زﻧﻪ اوﻧﻲ آﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﻲ ﺧﻮاﺳﺘﻤﺶ وﻟﻲ ﻣﻨﻮ ﻣﻲ ﺧﻮاﺳﺖ دوﺑﺎرﻩ ﭼﺸﻤﻚ ﻣﻲ زﻧﻪ ، ﻣﻨﻮ ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻪ ﻳﻪ وﻗﺖ ﻳﺎدﺗﻪ ﻣﺸﺮوط دوﺳﺖ داﺷﺘﻦ ﺗﻮ ﺷﺪم ﻳﻪ ﻋﻤﺮ ؟ هﻨﻮزم آﺎﻣﭙﻴﻮﺗﺮ دارﻩ ﺑﺮام ﺗﻚ ﻣﻲ زﻧﻪ ﺣﺎﻻ آﻪ ﮔﺬﺷﺖ و رﻓﺘﻲ و ﻣﻨﻢ ﺗﻤﻮم ﺷﺪم ﻣﺚ ﺗﻮ آﻲ ﺁدﻣﻮ ﺟﺎي ﻋﺮوﺳﻚ ﻣ ؟ ﻲ زﻧﻪ ﺁﺧﻪ دﻳﺪم ﻳﻜﻲ ، دﻳﺸﺐ از ﺧﻮاب ﭘﺮﻳﺪم ﺧﻮب ﺷﺪ هﻲ ﮔﻞ ﻣﻴﺨﻚ ﻣﻲ زﻧﻪ ، دارﻩ ﺑﻪ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺗﻮ ، ﺗﻮ آﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺒﻮدي ﻳﻜﻲ ﭘﻴﺸﺖ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮد ﺑﮕﺬرﻳﻢ اﻳﻦ دل ﻣﻦ هﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﺷﻚ ﻣﻲ زﻧﻪ اوﻧﻲ آﻪ ﺑﻬﻢ ﻣﻲ ﮔﻔﺖ دوﺳﺖ دارم دوﺳﻢ ﻧﺪاﺷﺖ دﻳﺪﻩ ﺑﻮدم واﺳﻪ ي دﺧﺘﺮﻩ ﺳﻮﺗﻚ ﻣﻲ زﻧﻪ ﺑﺎورت ﻣﻲ ﺷﻪ هﻨﻮز ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ اون روز ﺧﻮب دل هﻨﻮز واﺳﺖ » زﻧﻪ « ﺗﻮﻟﺪت ﻣﺒﺎرك ﻣﻲ ﺧﻮب ﻣﻘﺼﺮ ﻧﺒﻮدي ، ﺗﻮ زﻳﺎد دوﺳﻢ ﻧﺪاﺷﺘﻲ آﻲ ﻣﻴﺎد اﻣﻀﺎ زﻳﺮ ﻗﻮل ﻳﻪ آﻮدك ﻣﻲ زﻧﻪ ؟ ﭘﺎك و زﻻﻟﻪ ﻗﻠﺒﺸﻮن ، ﻧﻪ آﻪ ﺑﭽﻪ هﺎ ﺑﺪن وﻟﻲ ﻧﺒﺾ ﻋﻘﻠﺸﻮن ﻳﻪ ﻗﺪري آﻮﭼﻚ ﻣﻲ زﻧﻪ ﻓﻜﺮ ﻧﻜﻦ ﻓﻘﻁ ﺗﻮﻳﻲ رﺳﻤﻪ ﻳﻪ وﻗﺘﺎ ﺣﻮﺹﻠﻪ ﺧﻮدش رو ﺟﺎي ﻟﻚ ﻟﻚ ﻣﻲ زﻧﻪ ، ﻣﻴﺮﻩ ﺁﺳﻤﻮن ﻧﻤﻲ دوﻧﻪ دوس ﻧﺪاري ، دﺧﺘﺮ هﻤﺴﺎﻳﻪ ﻣﻮن دارﻩ دور ﻗﺎب ﻋﻜﺴﺖ ﮔﻞ و ﭘﻮﻟﻚ ﻣﻲ زﻧﻪ
ﻣﻲ آﺸﻤﺶ ، ﻧﻪ آﻪ ﻓﻜﺮ آﻨﻲ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﻈﺮ دارﻩ ﻣﺜﻼ دارﻩ رو زﺧﻤﺎم ﮔﻞ ﭘﻴﭽﻚ ﻣﻲ زﻧﻪ ﻃﻔﻠﻜﻲ ﺷﺐ ﺗﺎ ﺳﭙﻴﺪﻩ ﻣﻲ ﺷﻴﻨﻪ ، آﺎرش اﻳﻦ ﻧﻴﺱ ﮔﻞ و ﺑﻮﺗﻪ و ﺷﻜﻮﻓﻪ ر وي ﻗﻠﻚ ﻣﻲ زﻧﻪ راﺳﺘﻲ ﻣﻦ ﭼﺮا ﺗﻮ ﻧﺎﻣﻢ اﻳﻨﺎ رو ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﻲ ﮔﻢ ﻧﻤﻲ ﮔﻢ ﮔﻮﺷﺎي رؤﻳﺎم دﻳﮕﻪ ﺳﻤﻌﻚ ﻣﻲ زﻧﻪ ﺟﺰ واﺳﻪ ﻧﻮار ﺗﻮ آﻪ ﺗﻮش ﺹﺪاي ﻧﺎزﺗﻪ ﺑﻪ ﻧﻔﺱ هﺎم ﻃﻌﻢ ﻋﻄﺮ ﺳﻴﺐ ﻗﻨﺪك ﻣﻲ زﻧﻪ ، ﻧﺎﻣﻪ ﻣﻮ ﺟﻮاب ﻧﺪﻩ دوﺳﻢ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎش وﻟﻲ ﻧﺬا اﺹﻼ ﻧﺰﻧﻪ ﻗﻠﺒﻲ آﻪ اﻧﺪك ﻣﻲ زﻧﻪ ﭘﻴﺶ هﻴﭻ آ ﺣﻠﻘﻪ دس آﺴﻲ ﻧﻜﻦ ، ﺴﻲ ﻧﺮو ﻣﻦ هﻨﻮز دﻟﻢ ﺑﺮات ﻟﻚ ﻣﻲ زﻧﻪ ، ﭼﻮن ﮔﻨﺎهﻪ ...............
عشق طوفانی بگذشته او ، در دلش ناله کنان میمیرد
چون غریقی است که با دست نیاز /دامن عشق تو را میگیرد