هرز گاهی دریا هوس میکنه به ساحل سری بزنه
براش مهم نیست ساحل دستشو میگیره یا نه
مهم اثبات وفاداری دریاست
تو را دوست داشتن برای من عبادت است
از تو دور بودن برای من قیامت است
آزادی عشق تو برای من حاجت است
دیدن رخ ماهت برای من زیارت است
دیدی آنرا که تو خواندی به جهان یارترین /
سینه را ساختی ز عشقش سرشار ترین
آنکه میگفت منم بهر تو غمخوار ترین /
چه دل آزارترین شد ، چه دل آزارترین . . .
خوشحالم که بردم چون کسی رو از دست دادم که دوستم نداشت
خوشحالم که باختی چون کسی رو از دست دادی که دوستت داشت .
تب وتابی داره باتو بودن ای حبیب /
قلب خود را قربانی نمودن ای طبیب
در رهت جانی را ستودن ای شکیب /عاشق را معشوق بودن ای رقیب .
رنگ از رخسار گندم رفته است /
دوستی از یاد مردم رفته است
ننگ دیگر در بین مردم ننگ نیست /آینه با آینه یک رنگ نیست . .
هیچکس به کار خوبم نمینماید نظر ،
هزار دیده به دنبال یک اشتباه من است .
هرگز برای عاشق شدن، به دنبال باران و بهار و بابونه نباش. گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای می رسی که ماه را بر لبانت می نشاند
ماندم به تو اي گلشن زيبا چه نويسم
من مور صغيرم به سليمان چه نويسم
ترسم كه قلم شعله كشد صفحه بسوزد
با اين دل تنگم به عزيزم چه نويسم
تا كه بوديم كسي كشت مارا غم بي هم نفسي
تا كه خفتيم همه بيدار شدند
تا كه مرديم همه يار شدند
قدر آن شيشه بدانيد تا هست
نه در آن موقع كه افتاد و شكست
سرنوشتم اگر اینست که می بینم حکم تغییر قضا را به که باید گفت؟
آی خط خوردگی صفحه پیشانی من!
این همه خط خطا را به که باید گفت . . . ؟
روزگاری او را می جستم،
خود را می یافتم اکنون خود را می جویم،
او را می یابم
بی تو آغاز می کنم من روزهای زرد را / اشک و آه و ناله ها و درد را
می نویسم بی تو بودن های من پایانم است / بی تو حامل می شوم اندوه و اشک سرد را
جانا ز دست عشق تو ، یک دم نباشد راحتم /
هر شب خیالت را کشم ، ای ماه تابان در برم
زندگی ابرهایی است با نام وفا میریزد به جویی به نام صفا
میرود به رودی به نام عشق میرسد به دریایی به نام وداع